چهارشنبه، تیر ۱۵، ۱۳۸۴

چرا می نویسم؟

نوشتن یکی از دلپذیرترین کارهایی است که همیشه آرامشی عمیق با خودش دارد؛ به خصوص وقتی که گوش شنوا و امین کم پیدا می­کنی یا اگر هم پیدا کنی، آن قدردرگیر زندگیند، که دلت نمی­آید بیش از این درگیرشان کنی... هرچند صحبت کردن یکی از بزرگترین نعمت­هاست چون آدم احساسات و افکارش را با دیگران تقسیم می­کند.

همیشه نوشتن روی کاغذ را دوست داشته­ام. حس عجیبی دارد؛ سکوت، تمرکز، آرامش، خلق واژگانی که در ذهن آدم این طرف و آن طرف می­روند، سبکی و ... مشکل اینجاست که به جایی رسیده­ام که می­بینم دفاتر وزن دارند و حجم و اگر بخواهم آن­ها را همیشه در
دسترس داشته باشم، کلی دردسر دارد. پس ترجیح می­دهم کمی سبک­تر بنویسم.

علاوه بر این، با تغییرات زیادی روبرو هستم که مدت­هاست می­خواهم ثبتشان کنم ولی فرصت نمی­کنم. دلم می­خواهد با دوستانم در ارتباط باشم و گرچه مدت­هاست گروه­های مختلف دوستی از مقاطع مختلف تحصیلی به ویژه دانشگاه تا گروه­های کاری یا دوستی مختلف کمی از هم پاشیده و دور شده­اند، و با وجود تمام شباهت­ها و تضادهایمان دلم می­خواهد هنوز هم با دوستانم افکار و احساساتم را مبادله و کامل کنم.
به همین خاطر این­جا می­نویسم! این بار با اسم خودم و تقریبا باز.
هرچند مطمئنم باز هم مطالبی برای نوشتن روی کاغذ باقی می­ماند.

هیچ نظری موجود نیست: