دلم برای دوستی یا ارتباطی تنگ شده که حتی با دور شدن فاصله ها و ندیدن هم، کسی یادم کند یا دلش کمی برایم تنگ شود. یکی دو تا دوست این جوری دارم البته که مدت هاست فاصله مانعی برای دوستی مان نیست؛ حضور دارند فراتر از زمان و مکان. از چنین نعمتی ممنونم.
گاهی وقت ها از این که دوستی های پر شور می سازیم و با زمان و فاصله کم رنگ می شوند دلم می گیرد.
من دلم برای آدم ها تنگ می شود ولی نمی دانم کسی یاد من می کند یا نه. نمی دانم خودخواهی است یا نیاز شدید به توجه و محبت یا این همه حس تعلق و کنده نشدن. نمی دانم من چرا این قدر موجود چسب ناکی هستم که همیشه دلم می خواهد دوست داشته شده هایم باقی باشند و جاری در حالی که گویا ذات دنیا گذار است و ناپایداری.
گاهی وقت ها از این که دوستی های پر شور می سازیم و با زمان و فاصله کم رنگ می شوند دلم می گیرد.
من دلم برای آدم ها تنگ می شود ولی نمی دانم کسی یاد من می کند یا نه. نمی دانم خودخواهی است یا نیاز شدید به توجه و محبت یا این همه حس تعلق و کنده نشدن. نمی دانم من چرا این قدر موجود چسب ناکی هستم که همیشه دلم می خواهد دوست داشته شده هایم باقی باشند و جاری در حالی که گویا ذات دنیا گذار است و ناپایداری.
۴ نظر:
Shabnam jan hamishe be yadetam :**
:)
و بالاخره موفق شدم به شکستن فیلتر و دیدار قاصدک :)
من یاد میکنم قاصدک رو
هر لحظه...
:)
ممنون الهام جون :* تو همیشه به من لطف داری :)
ممنون محمد :)
ارسال یک نظر