در اولین ایستگاه صف ایستاده بودم تا اتوبوس بیاید. گروهی جلویم ایستاده بودند که گویا ناشنوا بودند. با حرکات دستشان با هم حرف می زدند. به آرامش حرکات و چهره شان نگاه می کردم و از خودم می پرسیدم آدم های ناشنوا وقتی عصبانی می شوند، چه طوری با هم حرف می زنند؟
آدم وقتی به زبان حرف می زند، زبانش وقت عصبانیت می تواند خیلی تند و سریع باشد؛ واقعا کنترل می خواهد. درباره آدم هایی که به جای زبان، با دستانشان حرف می زنند، چه؟ آیا استفاده از دست برای بیان احساس و خواسته، کند تر و پردازش تر از استفاده از زبان است؟ شاید این فرآیند تصمیم گیری برای حرکت های دست، شدت ابرازشان را بیش تر کنترل کند. آیا روش آرام تری است برای بیان؟ هنوز هم مانده ام دو تا آدم ناشنوا چه طور ممکن است دعوا کنند؟
آدم وقتی به زبان حرف می زند، زبانش وقت عصبانیت می تواند خیلی تند و سریع باشد؛ واقعا کنترل می خواهد. درباره آدم هایی که به جای زبان، با دستانشان حرف می زنند، چه؟ آیا استفاده از دست برای بیان احساس و خواسته، کند تر و پردازش تر از استفاده از زبان است؟ شاید این فرآیند تصمیم گیری برای حرکت های دست، شدت ابرازشان را بیش تر کنترل کند. آیا روش آرام تری است برای بیان؟ هنوز هم مانده ام دو تا آدم ناشنوا چه طور ممکن است دعوا کنند؟
۲ نظر:
خیلی ها
ناشنوا هستن
آدمایی که فقط حرف میزنن
مشکل از شنیدنه انگار
این هم هست؛ آدم هایی که توان شنیدن صدای کسی رو ندارن.
ارسال یک نظر