دارد با عجله از شرکت می رود بیرون، برسد به جلسه ای آن سوی شهر. کیفش را به دوش می کشد و رو به من می گوید:
- نرسیدم به گل دان های کنار پرینتر آب بدهم. کسی نمی بیندشان. دارند زرد می شوند.. می توانی بهشان آب دهی؟
- نرسیدم به گل دان های کنار پرینتر آب بدهم. کسی نمی بیندشان. دارند زرد می شوند.. می توانی بهشان آب دهی؟
۲ نظر:
گلشه آخه
درکش میکنم :)
:) منم همین طور :) دیگه آب دادنش شده جزو عادت های روزانه.
ارسال یک نظر