دو دختر، هر دو تقریبا هم سن، هر دو همراه هم و مسافر کوتاه شهری جدید، هر کدام از یک فرهنگ.
قرار است بروند بیرون شهر را ببینند. اولی آماده شده، دومی هم تقریبا آماده شده و دارد جوراب شلواری رنگ پایش را می پوشد.
اولی ریز ریز می خندد:
- چرا می خندی؟
- یاد فیلم های انگیسی افتادم. من فقط توی فیلم های کلاسیک انگیسی دیدم که دخترها جوراب شلواری می پوشیدند!
قرار است بروند بیرون شهر را ببینند. اولی آماده شده، دومی هم تقریبا آماده شده و دارد جوراب شلواری رنگ پایش را می پوشد.
اولی ریز ریز می خندد:
- چرا می خندی؟
- یاد فیلم های انگیسی افتادم. من فقط توی فیلم های کلاسیک انگیسی دیدم که دخترها جوراب شلواری می پوشیدند!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر